چرا درباره روستا؟
خودم بچة روستا هستيم و عاشق روستا و صفا و صميميتش هستم. روستا در زمينة دنياي جديد، تكنولوژي و اينترنت، مظلوم واقع شده. تلاش كردم زمينهاي ايجاد كنم تا بچههاي روستا تشويق شوند و براي روستايشان وبلاگ بسازند. اين قضيه طرفدار زياد دارد. خيليها ميگويند: شما باعث شدي ما براي روستايمان، شهرمان وبلاگ بسازيم. انشاءالله سبب خير شديم.
گفتيد روستا در زمينه تكنولوژي و اينترنت، مظلوم واقع شده...
انواع كافينتها در شهرها وجود دارد. اما در روستاها، چون درآمد اقتصادي ندارند، دولت بايد پشتيباني كند. متأًسفانه در روستاها سرعت اينترنت پايين است، وقتي ميخواهيم يك عكس را دانلود بكنيم، يكي دو ساعت طول ميكشد، جوانهاي ما حوصله ندارند، البته دولت زحمت ميكشد اما آن طور كه بايد و شايد، پشتيباني نميكند.
از چه طريقي به اينترنت وصل ميشويد؟
از طريق سيستم معمولي دايال آپ به اينترنت وصل ميشوم. در منطقه ما اينترنت پرسرعت را بيشتر به بانكها دادهاند. يكي دو ماه در نوبت بوديم اما آخر سر نتوانستيم بگيريم. الان هم از همان سيستم قديمياستفاده ميكنيم و راضي هستيم.
هرچند وقت يك بار وبلاگ تازه در وبلاگ دره بید معرفي ميکنيد؟
هر روز پيامهايم را چك ميكنم، دوستان وقتي در گوگل و ديگر موتورهاي جستجو نام روستايشان را جستجو ميكنند، به طور معمول وبلاگ من در بالاي فهرست نتايج ميآيد. روزانه ۴-۵ پيام دارم كه وبلاگ آنها را معرفي كنم. اگر مطالب خلاف اخلاق سياسي و اجتماعي نداشته باشد، آنها را لينک ميكنم، براي من لذت بخش است كه عكسها و مطالب روستاهاي مختلف را بخوانم و بعد آنها را لينک كنم.
غير از اينكه، خود وبلاگنويسها کامنت بگذارند که وبلاگ آنها را در وبلاگ روستاهاي دره بیدثبت کنيد، راه ديگري براي پيدا كردن و ثبت وبلاگهاي روستايي جديد داريد؟
از طريق موتورهاي جستوجو يك سري وبلاگها را پيدا ميكنم.
هر روز چند بازديدکننده داريد؟
روزهاي اول ۱۰-۱۵ نفر بازديدكننده داشتم اما الان 100-200 نفر دارم.
با اين حساب شما بايد نگاه جامعي به جامعه وبلاگ نويسان روستايي ايران داشته باشيد. كدام استان بيشترين فعاليت و كدام كمترين فعاليت را دارند؟
براي خودم صفحهاي درست كردهام كه جزئيات وبلاگهايي را که لينک ميکنم مينويسم. شهرهاي مختلف استانهاي مختلف را تفكيك كردهام و اينها را جدا جدا مينويسم. از کار بچههاي چند استان لذت ميبرم. بطور مثال استان خراسان رضوي يا خراسان جنوبي بسيار فعال هستند. يكي دو استان هم هستند که روستاهاي زيادي دارند اما متاًسفانه وبلاگنويسي در ميان جوانهاي آنها جا نيافتاده؛ مثل استان چهار محال بختياري و آذربايجان غربي. از خراسان جنوبي بسيار وبلاگ لينك كردهام به خصوص قائن. جوانهاي اين شهر در اين زمينه بسيار فعال هستند. بعضي از روستاهايشان 5 تا وبلاگ دارند.
از وبلاگ بگذريم. آيا روستاها در ديگر رسانهها مثلا مطبوعات و راديو و تلويزيون جايگاهي را که بايد داشته باشند دارند؟
به نظر من گزينشي كار ميشود. خودم وقتي در سایت روستا ی سلام ميكردم، از روستاي خودم زياد مينوشتم، چون دستم باز بود. نمونة عيني آن الان ابيانه است. در يکي از تعطيلات به كاشان رفته بودم. ابيانه را ديدم؛ روستاي بسيار زيبايي بود، ا ما ما از اين روستاها در مازندران زياد داريم. كساني در آن روستا بودهاند و اسم روستايشان را برجسته کرده اند. مطبوعات و صدا و سيما هم اين شکلي اند. بايد از بچههاي هر منطقه كسي در صدا و سيما يا مطبوعات باشد تا آن منطقه يا روستا نمود پيدا كند.کم هستند کساني که روستاها را مطرح و به مردم معرفي كنند.
تا به حال شده در يک سريال تلويزيوني شخصيت يک روستايي شما را جذب كرده باشد؟
از اين نظر من دلخور هستم. كارها سطحي هستند. من كه روستايي هستم، راضي نيستم. در سريال «دارا و ندار» شخصي بود که نقش يک فرد شمالي را بازي ميكرد و اصلا لهجه مازندراني بلد نبود. كسي نقش بچة شمال را بازي ميكند بايد آشنايي با مازندران داشته باشد، سرعتي كه در تهية اين سريال بوده، باعث شده كه درخواستي از بازيگر مازندراني نشود، ما بازيگران بسيار فعالي در مازندران داريم. لهجه مازندراني آن شخص براي ما هم مسخره و خندهدار بود. شايد قصد داشتند كار را سريع جمع بكنند
در يکي دو سال گذشته اين جمله که «دولت در چهار سال گذشته به روستاها رسيده» زياد شنيده شده. اين ادعا درست است ؟
نه صد درصد که دويست درصد درست است. دولت در روستاها بسيار خوب كار كرده. من به بعد سياسي اين حرف كاري ندارم. ما در گذشته در روستاي مخروبهاي بوديم و هيچ چيزي نداشتيم. طرحهادي باعث شد تا مسائل مسكن ما حل شود. اگر شما الان به روستاي ما نگاه كنيد، ميبينيد مانند خيابانهاي پاريس شده! كار دولت براي من روستايي بسيار ملموس بوده. در روستاهاي مازندران به خاطر سرسبزياش بسيار كار ميشود، در بخش مسكن، وام زيادي داده اند، كارهاي زير بنايي مانند آب و برق، گاز و تلفن، براي من بسيار مشهود بوده. قبلا هم اين کارها بوده اما كم بوده و الان سرعت خوبي پيدا كرده. سرمايهگذاري روي بخشهايي انجام ميشود كه نياز واقعي روستاييان است. به طور مثال در بخش آبياري قطرهاي، در قبل سفرههاي زيرزميني مازندران دچار مشكل شده بود و آب آنها رو به شور شدن بود اما الان دولت همت خوبي انجام داده و بحث آبياري قطرهاي باغها را انجام داده. دولت خيلي عالي كار ميكند؛ ۱۰-۲۰ برابر دولتهاي ديگر در اين بخش كار كرد. سدهايي كه در مازندران احداث ميشوند، طرحهاي خوبي هستند. كارهايي كه دولت در روستاها انجام ميدهد، براي ما بخش مسكن براي روستاييها بسيار ملموس است كه شامل وامهاي مسكن با بهرههاي كم است. در منطقه ما در هر روستا ۲۵-۳۰ خانة جديد ساخته شده.
اين چيزهايي را که شما ميگوييد ساکنان شهرهاي بزرگ نديدهاند. چه بايد کرد که ببينند؟
در هر خانوادهاي، هر يك از اعضا سهميدارند. سر سفره، براي بچة چهار ساله هم يك بشقاب و چنگال ميگذارند، براي پدر خانواده هم يك قاشق و چنگال ميگذارند. رسانهها و صدا و سيما بايد حق روستاييها را به آنها بدهند. يك شبكه براي روستاييها بگذارد. آقاي ضرغاميبايد يك كار تخصصي براي روستاها انجام بدهد. بايد به روستاها وقت بدهد تا روستاها خودشان را نشان بدهند. خودشان دست اندر كار باشند و حرفشان را خودشان بزنند. روستاي ابيانه، به عنوان يك روستاي كوچك موزه داشت، وسايل موزه، وسايلي بود كه مردم در۳۰-۴۰ سال اخير استفاده ميكردهاند. ما از اين وسايل در همه جاي ايران داريم. اينها بايد نمود پيدا كند و تنها راه حل آن رسانه است و رسانههاي ديداري براي مردم ملموستر است تا رسانههاي نوشتاري.
الان در حوزه مباحث اجتماعي و فرهنگي رابطة شهر و روستا درست تعريف شده ؟
نه! متاًسفانه الان شهر پسر بزرگ خانواده شده است. هرچه او بگويد بايد گوش داده شود. روستا زير هجوم فرهنگي شهر است. طوري شده که روستايي مجبور است خودش را به شكل و قيافهاي ديگر در بياورد. تبادلات فرهنگي يك سويه است، هيچ شهري فرهنگ روستايي را نميپذيرد؛ خيلي از آداب و رسوم روستاييها مثل شهريها شده. ما در خيلي از مراسممان، فرهنگ شهريها را اجرا ميكنيم. يكي از معضلات اجتماعي شهري و روستايي ما همين یک طرفه شدن تبادلات فرهنگي از شهر به روستا است.
نميشود اين تبادلات را دو سويه كرد؟
بايد دو سويه شود و در اين راه به يك رسانة تأثيرگذار نياز است. مثلا شبكهاي براي روستا تاسيس شود تا مردم از روستاهاي مختلف برنامههاي خود را بگويند. مردم دوست دارند اما ابزاري وجود ندارد. شبكههاي استاني بايد فعالتر شوند. بايد در قالب كشوري اين كار انجام شود. در حال حاضر فرهنگ مازندران فقط در مازندران گفته ميشود. اين بايد كشوري شود. وقتي تهرانيها بخواهند فرهنگ مازندران را به تصوير بکشند مانند سريال دارا و ندار از آب در ميآيد و باعث ميشود مازندراني در تهران به مسخره گرفته شود. اين موضوع درباره بقية استانها هم وجود دارد. درك ميكنند و دلخور ميشوند.
نميخواهم وارد بحث سياسي شوم اما در ماجراي انتخابات، اين موضوع به طور كامل ملموس بود. بعضي از كانديداها، حتي يك رأي هم در روستا نياوردند و ميشنيدم و ميديدم که عدهاي از تهرانيها به روستاييها توهين ميكنند بهخاطر اينكه به شخص مورد نظرشان رأي ندادهاند، آن كانديدا ممكن است آدم خوبي بوده، اما مد نظر روستاييها نبوده. نميدانم شايد در تهران فكر ميكنند در بعد سياسي، اجتماعي و غيره، همه چيز تهران است. قبلا ميگفتند اصفهان نصف جهان، حالا ميگويند تهران تمام جهان! اين مسائل را كه من ميگويم، عقده گشايي يا جسارت نيست. بحث بر سر اين است كه اين ديد بايد برطرف شود. همه چيز تهران نيست. من آدم سياسي نيستم. روستاييها اصلا چپ و راست نيستند. عملكرد دولتها براي آنها ملموستر است. مشكلات شهرها، زياد مشكلات حادي نيست، اما روستايي حقيقت نظام را ميبيند كه كار ميكند. روستاي من، قبل از انقلاب هيچ چيزي نداشته. الان همه چيز داريم :آب، برق، گاز، تلفن،... ما همة اينها را به خاطر نظام داريم.
در سايتها و وبلاگها مينويسند که سر شما کلاه رفته. يعني گول خورديد و با 40 هزار تومان سهام عدالت و دو گوني سيب زميني رأي داديد...
روستايي ما را که با نان خالي جنگيده و با بدبختي درس خوانده، با اين گونه وسايل نميشود خريد، اين گونه مسائل و معاملات براي شهرها است. خريد و فروش شخصيت، خريد و فروش رأي و منزلت اجتماعي، براي شهرها است، در روستا اين چيزها مد نيست. با اين كارها نميشود روستايي را خريد و پاي صندوق برد. من هم در شهر و هم روستا زندگي كردهام، اين معاملات براي شهريها است براي روستاييها نيست
کلام اخر:
من عشق میورزم به وطن مادریم دره بـــــــــــــــید وروستایی بودنم
نظرات شما عزیزان: